جدول جو
جدول جو

معنی ژرف نگریستن - جستجوی لغت در جدول جو

ژرف نگریستن
(چَ زَ شُ دَ)
تعمق کردن. دقت کردن. بتعمق نگاه کردن. ژرف نگری. ژرف بینی. دقیق شدن در کاری:
بگفتم همه گفتنی سربسر
تو ژرف اندر این پندنامه نگر.
دقیقی.
اگر داد بیند بر این کار ما
یکی بنگرد ژرف سالار ما.
فردوسی.
ولیکن بدین رای هشیار من
یکی بنگرد ژرف سالار من.
فردوسی.
برمز این مرا گفت آن شکرین لب
که ای شاعر اندر سخن ژرف بنگر.
فرخی.
زی هر گلی که ژرف بدو در تو بنگری
گوئی که زر دارد یک پاره در میان.
منوچهری.
دعوی کنند گرچه براهیم زاده ایم
چون ژرف بنگری همه شاگرد آزرند.
ناصرخسرو.
در اینها به چشم دلت ژرف بنگر
که این را به چشم سرت دید نتوان.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرو نگریستن
تصویر فرو نگریستن
به پایین نگاه کردن، نگریستن
کنایه از مطالعه کردن، بررسی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از در نگریستن
تصویر در نگریستن
نگریستن، نگاه کردن، نظر کردن
کنایه از دقت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرو نگریستن
تصویر فرو نگریستن
بپایین نگاه کردن، همت دون داشتن، بپایین نگاه کردن، همت دون داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرو نگریستن
تصویر فرو نگریستن
((~. نِ گَ تَ))
به پایین نگاه کردن، تنگ چشم بودن، فرو نگریدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در نگریستن
تصویر در نگریستن
مد نظر قرار دادن، در نظر آوردن
فرهنگ واژه فارسی سره